بریدهای از کتاب اول خیابون قنات اثر محمد چرم شیر
4 روز پیش
صفحۀ 44
دلخوری یدالله قفلساز از آقاماشاءالله قناتی برمیگشته به کلونِ درِ خونهی آقاماشاءالله قناتیاینها. یدالله قفل ساز، که از چند سال پیش چشمش کلونِ درِ آقاماشاءالله قناتیاینها رو گرفته بوده، یهدفعه رو انداخته که آقاماشاءالله قناتی کلونِ در رو بفروشه به یدالله قفلساز. آقاماشاءالله قناتی هم از اتفاق گفته میفروشم به شرطی که یدالله قفل ساز شیش دفعه بگه کشتم شپشِ شپشکُشِ ششپا را، که یدالله قفلساز نتونسته بوده بگه.
دلخوری یدالله قفلساز از آقاماشاءالله قناتی برمیگشته به کلونِ درِ خونهی آقاماشاءالله قناتیاینها. یدالله قفل ساز، که از چند سال پیش چشمش کلونِ درِ آقاماشاءالله قناتیاینها رو گرفته بوده، یهدفعه رو انداخته که آقاماشاءالله قناتی کلونِ در رو بفروشه به یدالله قفلساز. آقاماشاءالله قناتی هم از اتفاق گفته میفروشم به شرطی که یدالله قفل ساز شیش دفعه بگه کشتم شپشِ شپشکُشِ ششپا را، که یدالله قفلساز نتونسته بوده بگه.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.