بریدهای از کتاب هتل مگنفیک اثر امیلی جی تیلور
1404/5/23

هتل مگنفیک جلد 1
4.0
16
صفحۀ 223
فکر میکردم محرم اسرارم است .دوستم است.لب هایم لرزید.دوستم بود.احتمالا بهترین دوستم در اینجا. و حالا.... حالا این خیانت مثل مشتی به شکمم کوفته شده بود.میخواستم فریاد بزنم...
فکر میکردم محرم اسرارم است .دوستم است.لب هایم لرزید.دوستم بود.احتمالا بهترین دوستم در اینجا. و حالا.... حالا این خیانت مثل مشتی به شکمم کوفته شده بود.میخواستم فریاد بزنم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.