بریدۀ کتاب

با شبیرو
بریدۀ کتاب

صفحۀ 31

چون متانت خاموشی را دوست تر می‌داشت، و نیز حس کرده بود که در بعضی لحظه‌ها هیچ چیز به اندازه‌ی گفتن، آدم را بی معنا و جلف جلوه نمی‌دهد؛ مثل اینکه کلمه ها آدم راسقط می‌کنند.

چون متانت خاموشی را دوست تر می‌داشت، و نیز حس کرده بود که در بعضی لحظه‌ها هیچ چیز به اندازه‌ی گفتن، آدم را بی معنا و جلف جلوه نمی‌دهد؛ مثل اینکه کلمه ها آدم راسقط می‌کنند.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.