بریدهای از کتاب آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد اثر ویکتور هوگو
1404/4/13
صفحۀ 57
زندان یک نوع موجود وحشتناک و کامل و غیر قابل تقسیم است که نیمی از آن بنا و ساختمان و نیمی دیگر انسان است. من طعمهی این زندانم. این زندان همچون مرغی که روی تخم میخوابد، روی من افتاده و با چینوشکن خود مرا فشرده و درهم پیچیده است. این زندان مرا در میان دیوارهای خارایی خود نگه داشته و با قفلهای آهنین خود اسیر و مقید ساخته و با چشم زندانبانان خود مرا میپاید.
زندان یک نوع موجود وحشتناک و کامل و غیر قابل تقسیم است که نیمی از آن بنا و ساختمان و نیمی دیگر انسان است. من طعمهی این زندانم. این زندان همچون مرغی که روی تخم میخوابد، روی من افتاده و با چینوشکن خود مرا فشرده و درهم پیچیده است. این زندان مرا در میان دیوارهای خارایی خود نگه داشته و با قفلهای آهنین خود اسیر و مقید ساخته و با چشم زندانبانان خود مرا میپاید.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.