بریده‌ای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی

ࡅߺ߳ߊހߊ

ࡅߺ߳ߊހߊ

1403/11/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 26

الان دیگه الهه خیال (اگه داستان‌های ژوکوفسکی رو خونده باشی) با اون دست‌های جادویی اون رشته‌های طلایی رو داره دور هم می‌پیچه و زندگی جادویی و خیالی اونو طرح می‌ندازه از کجا معلوم شاید با دست‌های جادویی و خیالی اونو از روی سنگ فرش‌های گرانیتی که هر روز داره از روشون راه میره می‌بره به آسمون هفتم کریستالی.

الان دیگه الهه خیال (اگه داستان‌های ژوکوفسکی رو خونده باشی) با اون دست‌های جادویی اون رشته‌های طلایی رو داره دور هم می‌پیچه و زندگی جادویی و خیالی اونو طرح می‌ندازه از کجا معلوم شاید با دست‌های جادویی و خیالی اونو از روی سنگ فرش‌های گرانیتی که هر روز داره از روشون راه میره می‌بره به آسمون هفتم کریستالی.

24

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.