بریدهای از کتاب حق و باطل از دیدگاه قرآن اثر سیدمحمد حسینی بهشتی
1402/4/7
صفحۀ 141
بسم الله "هر کس حق انتخاب دارد رنج انتخاب نیز دارد". ببینید،در جامعه هایی که حکومت بدون انتخاب سر کار می آید، مردها به سر کار می روند و شغل و زندگی و اداره و بازار، و خانمها در خانه یا در اداره یا در یک موسسه مشغول کار می شوند و هر کس کار خود را انجام می دهد. حکومت ها هم می آیند و می روند. اصلاً مردم درباره تعیین حکومت به زحمت می افتند؟ مبارزات انتخاباتی به معنای واقعی معنا دارد؟ آیا در فکرکردن، اندیشیدن، حساب کردن، این در و آن در زدن، پیداکردن افراد شایسته، شناختن آنها، آماده کردن و قانع کردن آنها برای اینکه اختیار امور را در دست بگیرند، زحمتی هست؟ نه، مردم راحت می خورند، می خوابند، زندگی می کنند، حکومتها هم می آیند و می روند و کاری هم به کار همدیگر ندارند. باری، در چنان جامعه ها مردم عملاً حق انتخاب ندارند، رنج انتخاب هم ندارند. اما اگر قرار شد در جامعه ای بخواهند واقعاً زمامدار انتخاب کنند و کار را به دست منتخب خودشان بسپارند، کار آسانی است یا کار مشکلی است؟ شناخت او و بعد از آن جمع آوری و متمرکز کردن لااقل اکثریت آراء بر یک فرد یا یک گروه چقدر کار مشکلی است. بیایید یک کار کوچک، مثل یک شرکت، یک مدرسه، یک جلسه را با اداره جمعی و گروهی اداره کنید تا این رنجِ سپردن کار به دست کارگردان منتخب را لمس کنید. آن جامعه ای که بخواهد حق انتخاب داشته باشد باید بداند که به دنبال آن رنج انتخاب هم دارد. اتفاقاً یکی از علل واقعی شکست جامعه هایی که به فکرِ به دست آوردن حق انتخاب می افتند اما حاضر نیستند راه پررنج انتخاب کردن را طی کنند همین است که هوس های به اصطلاح مرده رنگ دار کردند. یعنی فکر کردند که به ما آزادی کامل داده بشود و ما انتخاب می کنیم، ولی بعداً می بینند چه آشِ دَرهمی برای خود پخته اند؛ آن وقت شکست می خورند، مأیوس می شوند. ناامید می شوند، چون اینها درک نکردند که انتخاب کردنِ فردی یا گروهی برای سپردن زمام کار به دست او خیلی کار می برد، خیلی آمادگی و خودسازی و مهارت می خواهد و با این یک شاهی صناریها نصیب نمی شود.
بسم الله "هر کس حق انتخاب دارد رنج انتخاب نیز دارد". ببینید،در جامعه هایی که حکومت بدون انتخاب سر کار می آید، مردها به سر کار می روند و شغل و زندگی و اداره و بازار، و خانمها در خانه یا در اداره یا در یک موسسه مشغول کار می شوند و هر کس کار خود را انجام می دهد. حکومت ها هم می آیند و می روند. اصلاً مردم درباره تعیین حکومت به زحمت می افتند؟ مبارزات انتخاباتی به معنای واقعی معنا دارد؟ آیا در فکرکردن، اندیشیدن، حساب کردن، این در و آن در زدن، پیداکردن افراد شایسته، شناختن آنها، آماده کردن و قانع کردن آنها برای اینکه اختیار امور را در دست بگیرند، زحمتی هست؟ نه، مردم راحت می خورند، می خوابند، زندگی می کنند، حکومتها هم می آیند و می روند و کاری هم به کار همدیگر ندارند. باری، در چنان جامعه ها مردم عملاً حق انتخاب ندارند، رنج انتخاب هم ندارند. اما اگر قرار شد در جامعه ای بخواهند واقعاً زمامدار انتخاب کنند و کار را به دست منتخب خودشان بسپارند، کار آسانی است یا کار مشکلی است؟ شناخت او و بعد از آن جمع آوری و متمرکز کردن لااقل اکثریت آراء بر یک فرد یا یک گروه چقدر کار مشکلی است. بیایید یک کار کوچک، مثل یک شرکت، یک مدرسه، یک جلسه را با اداره جمعی و گروهی اداره کنید تا این رنجِ سپردن کار به دست کارگردان منتخب را لمس کنید. آن جامعه ای که بخواهد حق انتخاب داشته باشد باید بداند که به دنبال آن رنج انتخاب هم دارد. اتفاقاً یکی از علل واقعی شکست جامعه هایی که به فکرِ به دست آوردن حق انتخاب می افتند اما حاضر نیستند راه پررنج انتخاب کردن را طی کنند همین است که هوس های به اصطلاح مرده رنگ دار کردند. یعنی فکر کردند که به ما آزادی کامل داده بشود و ما انتخاب می کنیم، ولی بعداً می بینند چه آشِ دَرهمی برای خود پخته اند؛ آن وقت شکست می خورند، مأیوس می شوند. ناامید می شوند، چون اینها درک نکردند که انتخاب کردنِ فردی یا گروهی برای سپردن زمام کار به دست او خیلی کار می برد، خیلی آمادگی و خودسازی و مهارت می خواهد و با این یک شاهی صناریها نصیب نمی شود.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.