بریده‌ای از کتاب مغازه جادویی اثر جیمزرابرت داتی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 104

"جیم" بعد از طی کردن مسیری صعب‌العبور در زندگیش برای داشتن زندگی‌ای بهتر، حالا در مصاحبه ورودی برای دانشگاه پزشکی با مشکل کمبود معدل مواجه است. او در مقابل مصاحبه کنندگان این‌چنین می‌گوید: صندلی تاشویی که روش نشسته بودم کوچک بود و من رو یاد اون صندلی می‌انداخت که ساعت‌ها مقابل "روث" می‌نشستم. روث بهم یاد داده بود که نذارم شرایط، هویت من رو تعریف کنه. نذارم آدمها ارزش من رو تعیین کنند. بله، شکی نبود که نمراتم افتضاح بودند، ولی موضوع چیزی فراتر از اینها بود.یه نفس عمیق کشیدم و بلند شدم. جیم تمام سختیهایی که برای رسیدن به این جایگاه رو طی کرده بازگو می‌کنه و میگه: می‌دونید، حتی یه مدرک کوچیک هم وجود نداره که بگه داشتن معدل بالا و تبدیل شدن به یه دکتر خوب با هم ارتباط دارند. اون پرونده که مقابلتون هست، من نیستم.

"جیم" بعد از طی کردن مسیری صعب‌العبور در زندگیش برای داشتن زندگی‌ای بهتر، حالا در مصاحبه ورودی برای دانشگاه پزشکی با مشکل کمبود معدل مواجه است. او در مقابل مصاحبه کنندگان این‌چنین می‌گوید: صندلی تاشویی که روش نشسته بودم کوچک بود و من رو یاد اون صندلی می‌انداخت که ساعت‌ها مقابل "روث" می‌نشستم. روث بهم یاد داده بود که نذارم شرایط، هویت من رو تعریف کنه. نذارم آدمها ارزش من رو تعیین کنند. بله، شکی نبود که نمراتم افتضاح بودند، ولی موضوع چیزی فراتر از اینها بود.یه نفس عمیق کشیدم و بلند شدم. جیم تمام سختیهایی که برای رسیدن به این جایگاه رو طی کرده بازگو می‌کنه و میگه: می‌دونید، حتی یه مدرک کوچیک هم وجود نداره که بگه داشتن معدل بالا و تبدیل شدن به یه دکتر خوب با هم ارتباط دارند. اون پرونده که مقابلتون هست، من نیستم.

6

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.