بریدهای از کتاب سرقت: یاقوت های نفرین شده اثر جود واتسون
دیروز
صفحۀ 23
می دانست چرا مارچ این قدر ترسیده. مارچ با دو چشم خودش شاهد سقوط پدرش از پشت بام بود؛ صدای برخورد او با سنگ فرش را شنیده بود؛ حتی خون پدرش را هم دیده بود. موقع مردن دست مارچ توی دستش بوده. پشت بام جای محبوب مارچ نبود.
می دانست چرا مارچ این قدر ترسیده. مارچ با دو چشم خودش شاهد سقوط پدرش از پشت بام بود؛ صدای برخورد او با سنگ فرش را شنیده بود؛ حتی خون پدرش را هم دیده بود. موقع مردن دست مارچ توی دستش بوده. پشت بام جای محبوب مارچ نبود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.