بریدهای از کتاب به امین بگو دوستش دارم اثر مریم راهی
2 روز پیش
صفحۀ 41
اگر من همسر مادرت هستم و به همین قاعده نیز پدر تو، رخصت نمی دهمت به ناحق و ناسزا سخن بگویی درباره زنی چون لبنی و امثال او... تو در خانه من و پدرم هاشم بزرگ شده ای که هر دو زن را عزیز شمرده ایم. عمه ات شفا را ندیده ای که به خواست خود تمام خواستگاران را پس زده و نشسته به انتظار عشقی خیالی؟ آیا کسی او را به اجبار به خانه مردی فرستاده؟ خواهرانت را ندیده ای که همه جان هستند برای پدر؟ چه کس تو را گفته زن ضعیف است و باید فرمانبری کند مرد را ؟ مادرت ضعیف بوده یا ام جمیل همسرت؟
اگر من همسر مادرت هستم و به همین قاعده نیز پدر تو، رخصت نمی دهمت به ناحق و ناسزا سخن بگویی درباره زنی چون لبنی و امثال او... تو در خانه من و پدرم هاشم بزرگ شده ای که هر دو زن را عزیز شمرده ایم. عمه ات شفا را ندیده ای که به خواست خود تمام خواستگاران را پس زده و نشسته به انتظار عشقی خیالی؟ آیا کسی او را به اجبار به خانه مردی فرستاده؟ خواهرانت را ندیده ای که همه جان هستند برای پدر؟ چه کس تو را گفته زن ضعیف است و باید فرمانبری کند مرد را ؟ مادرت ضعیف بوده یا ام جمیل همسرت؟
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.