بریدهای از کتاب فاطمه ای که تو یادمان دادی اثر محسن عباسی ولدی
1402/9/21
صفحۀ 90
چه کار کنیم؟ چشم ها که اجازه نمی گیرند از ما! دارند خودشان می خوانند و اشک می ریزند. وای از این قبر و این سنگ قبر! اِنگار که از روی قبر کنده شده و دارد می خورد روی سرمان. بالای این سنگ بزرگ،نوشته شده:مادر. زیر مادر،نام یک زن را نوشته اند و زیر اسمش نوشته اند که او کنیز مادرت بوده. به کجا ببریم این غم را؟ قبر کنیز مادرت نشان دارد امّا مزار مادر تو بی نشان است.
چه کار کنیم؟ چشم ها که اجازه نمی گیرند از ما! دارند خودشان می خوانند و اشک می ریزند. وای از این قبر و این سنگ قبر! اِنگار که از روی قبر کنده شده و دارد می خورد روی سرمان. بالای این سنگ بزرگ،نوشته شده:مادر. زیر مادر،نام یک زن را نوشته اند و زیر اسمش نوشته اند که او کنیز مادرت بوده. به کجا ببریم این غم را؟ قبر کنیز مادرت نشان دارد امّا مزار مادر تو بی نشان است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.