بریده‌ای از کتاب تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اثر اکرم اسلامی

ـ روشنا.

ـ روشنا.

1403/11/21

بریدۀ کتاب

صفحۀ 189

من هیچ کاری برای خودم نکردم، برای قبر و تنهاییش. چند باری تو منطقه رفتم و تو قبرهای خالی که بچه‌ها کنده بودن، نماز شب خوندم. وقتی میری سجده و صورتت رو خاک مالیده می‌شه، تو اون تاریکی آدم انگار زندگیش رو مرور می‌کنه، تازه می‌فهمه چقدر شرمنده و روسیاهه.

من هیچ کاری برای خودم نکردم، برای قبر و تنهاییش. چند باری تو منطقه رفتم و تو قبرهای خالی که بچه‌ها کنده بودن، نماز شب خوندم. وقتی میری سجده و صورتت رو خاک مالیده می‌شه، تو اون تاریکی آدم انگار زندگیش رو مرور می‌کنه، تازه می‌فهمه چقدر شرمنده و روسیاهه.

13

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.