بریدهای از کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ اثر آلکساندرایسایویچ سولژنیتسین
1404/4/1
صفحۀ 129
آب زیپو داغی که به آنها میدادند انگار بارانی بود که بر زمینی خشک و برهوت ببارد .آنرا یکجا سر میکشیدند.این کاسهٔ آش برایشان از جان ،از آزادی ،از گذشته و آینده عزیزتر بود.
آب زیپو داغی که به آنها میدادند انگار بارانی بود که بر زمینی خشک و برهوت ببارد .آنرا یکجا سر میکشیدند.این کاسهٔ آش برایشان از جان ،از آزادی ،از گذشته و آینده عزیزتر بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.