بریده‌ای از کتاب ترجمه الغارات؛ سال های روایت نشده از حکومت امیرالمومنین (ع) اثر ابراهیم بن محمد ثقفی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 34

ابو فاخِته میگوید: نزد علی(علیه‌السلام) نشسته بودم که مردی که مشخص بود تازه از سفر رسیده است آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من از شهری پیش تو آمده ام که هیچ کس در آنجا تو را دوست ندارد.» حضرت پرسید: «از کجا آمده ای؟» گفت: «از «بصره». حضرت فرمود: «اگر آنها می توانستند مرا دوست بدارند دوست می‌داشتند من و شیعیانم در عهد و پیمان خداییم تا روز قیامت نه يك نفر بر تعداد ما افزوده می شود و نه يك نفر کم میشود.

ابو فاخِته میگوید: نزد علی(علیه‌السلام) نشسته بودم که مردی که مشخص بود تازه از سفر رسیده است آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من از شهری پیش تو آمده ام که هیچ کس در آنجا تو را دوست ندارد.» حضرت پرسید: «از کجا آمده ای؟» گفت: «از «بصره». حضرت فرمود: «اگر آنها می توانستند مرا دوست بدارند دوست می‌داشتند من و شیعیانم در عهد و پیمان خداییم تا روز قیامت نه يك نفر بر تعداد ما افزوده می شود و نه يك نفر کم میشود.

15

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.