بریدهای از کتاب بریدا اثر پائولو کوئیلو
5 روز پیش
صفحۀ 141
پدرش او را در آغوش گرفت، با او به کنار دریا رفت و بدون هیچ هشداری او را به درون آب پرتاب کرد؛ ترسید، اما بعد احساس لذت کرد. پدرش پرسید: «آب چه طور است؟» پاسخ داد: «خوب است.» - پس از حالا به بعد هر وقت خواستی چیزی را بشناسی، خودت را به طرف آن پرتاب کن!
پدرش او را در آغوش گرفت، با او به کنار دریا رفت و بدون هیچ هشداری او را به درون آب پرتاب کرد؛ ترسید، اما بعد احساس لذت کرد. پدرش پرسید: «آب چه طور است؟» پاسخ داد: «خوب است.» - پس از حالا به بعد هر وقت خواستی چیزی را بشناسی، خودت را به طرف آن پرتاب کن!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.