بریدهای از کتاب زنده باد این تابستان لعنتی!! اثر ایرینا دگتیاریوا
7 روز پیش
صفحۀ 103
از تمام چیزهایی که در شهر وجود داشت ، میشکا فقط به کتابفروشی علاقه داشت . بوی غرفه لوازم التحریر هوش از سرش میبرد. پاک کن ها ، دفترچه ها ، دفتر های نقاشی و مدادهای نو . او عاشق چیزهای کوچک و رنگ و وارنگ بود🌈
از تمام چیزهایی که در شهر وجود داشت ، میشکا فقط به کتابفروشی علاقه داشت . بوی غرفه لوازم التحریر هوش از سرش میبرد. پاک کن ها ، دفترچه ها ، دفتر های نقاشی و مدادهای نو . او عاشق چیزهای کوچک و رنگ و وارنگ بود🌈
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.