بریده‌ای از کتاب نغمه ی غمگین و داستان های دیگر اثر جی. دی. سلینجر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 94

دختری دیدم غرق در تاریک‌روشنایِ غروبِ پاییزی آنجا ایستاده. کاری نمی‌کرد که بتوانم ببینم، مگر آنجا ایستادن و تکیه دادن به نرده‌های ایوان، و مانع شدن از فروپاشی جهان.

دختری دیدم غرق در تاریک‌روشنایِ غروبِ پاییزی آنجا ایستاده. کاری نمی‌کرد که بتوانم ببینم، مگر آنجا ایستادن و تکیه دادن به نرده‌های ایوان، و مانع شدن از فروپاشی جهان.

22

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.