بریدۀ کتاب
1403/7/18
2.9
5
صفحۀ 76
سعی میکردم که ایسا نفهمد کتاب میخرم، چون میدانستم اگر بفهمد میگوید بهجای خریدن کتاب بروم به کتابخانه دانشگاه. اما من به خود آن کتابها احتیاج داشتم، تا توی خانهام جایی را اشغال کنند و مدرکی باشند دال بر اینکه من خواندهامشان، که حالا آن کتابها جزئی از وجود من شدهاند. دلم میخواست اگر قسمتی از کتابی را فراموش کردم، دمدستم باشد تا بتوانم بروم سراغش، مثل وقتهایی که آدم دلش میخواهد به دوست قدیمی تلفن بزند.
سعی میکردم که ایسا نفهمد کتاب میخرم، چون میدانستم اگر بفهمد میگوید بهجای خریدن کتاب بروم به کتابخانه دانشگاه. اما من به خود آن کتابها احتیاج داشتم، تا توی خانهام جایی را اشغال کنند و مدرکی باشند دال بر اینکه من خواندهامشان، که حالا آن کتابها جزئی از وجود من شدهاند. دلم میخواست اگر قسمتی از کتابی را فراموش کردم، دمدستم باشد تا بتوانم بروم سراغش، مثل وقتهایی که آدم دلش میخواهد به دوست قدیمی تلفن بزند.
0
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.