بریدهای از کتاب ناتور دشت اثر جی. دی. سلینجر
1403/6/16
3.7
158
صفحۀ 72
پیژامهمو پام کردم و لباسخوابمو پوشیدم، کلاه شکارمم گذاشتم سرم و نشستم به انشانوشتن. دردسر این بود که نمیتونستم اونجور که استرادلِیتِر میخواست خونه یا اتاقی رو تو ذهنم مجسم کنم. راستش کُشتهمُردهٔ توصیفِ اتاق و خونه نیستم. واسه همینم دربارهٔ دستکشِ بِیسبالِ برادرم الی نوشتم. جون میداد واسه توصیف. جدی میگم. برادرم یه دستکشِ بیسبالِ مخصوصِ بازیکنِ توپگیر داشت. دستکشْ مال دستِ چپ بود. برادرم چپدست بود. نکتهٔ توصیفی دربارهٔ دستکشه این بود که برادرم رو انگشتا و جاهای دیگهٔ دستکش شعر نوشته بود. با جوهرِ سبز. شعرا رو نوشته بود رو دستکش تا موقعی که تو زمین کسی مشغولِ بازی نیست، یه چیزی داشته باشه واسه خوندن.
پیژامهمو پام کردم و لباسخوابمو پوشیدم، کلاه شکارمم گذاشتم سرم و نشستم به انشانوشتن. دردسر این بود که نمیتونستم اونجور که استرادلِیتِر میخواست خونه یا اتاقی رو تو ذهنم مجسم کنم. راستش کُشتهمُردهٔ توصیفِ اتاق و خونه نیستم. واسه همینم دربارهٔ دستکشِ بِیسبالِ برادرم الی نوشتم. جون میداد واسه توصیف. جدی میگم. برادرم یه دستکشِ بیسبالِ مخصوصِ بازیکنِ توپگیر داشت. دستکشْ مال دستِ چپ بود. برادرم چپدست بود. نکتهٔ توصیفی دربارهٔ دستکشه این بود که برادرم رو انگشتا و جاهای دیگهٔ دستکش شعر نوشته بود. با جوهرِ سبز. شعرا رو نوشته بود رو دستکش تا موقعی که تو زمین کسی مشغولِ بازی نیست، یه چیزی داشته باشه واسه خوندن.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.