بریدهای از کتاب دختر مهتاب اثر سولین تن
1403/8/13

دختر مهتاب جلد 1
4.1
95
صفحۀ 34
کوچک که بودم از هیولا های بدجنس توی قصه ها می ترسیدم .حالا کم کم می فهمیدم که به همان اندازه هم باید از لبخند بعضی ها و حرف هایی ترسید که از تیغ عمیق تر می برند .هرگز تصورش را هم نمی کردم کسانی مثل آنها وجود داشته باشند . کسانی که با خرد کردن غرور دیگران و تماشای بدبختی شان احساس خوبی پیدا می کنند.
کوچک که بودم از هیولا های بدجنس توی قصه ها می ترسیدم .حالا کم کم می فهمیدم که به همان اندازه هم باید از لبخند بعضی ها و حرف هایی ترسید که از تیغ عمیق تر می برند .هرگز تصورش را هم نمی کردم کسانی مثل آنها وجود داشته باشند . کسانی که با خرد کردن غرور دیگران و تماشای بدبختی شان احساس خوبی پیدا می کنند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.