بریده‌ای از کتاب نخل و نارنج اثر یامین پور

کرم کتاب

کرم کتاب

7 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 101

یکی از همین گروه بود که گفت:"مولای ما! چه گناهی کرده ایم که از فیض نفس قدسی شما محروم گشته ایم؟ چرا پس از سال ها ما را به یک جوان تازه رسیده حواله می کنید و از خود می رانید؟" مولی احمد زهر کلام این شاگرد خودستا را فهمید و برآشفت. در ستایش دیگران گاهی رذالتی نهفته است که به شمشیر تحقیر غیر بدل می شود و به اثبات فضل ستایشگر می انجامد. شاگرد خودستا در جمله ای، هم بین خود و گروهش با دیگران فاصله گذارده بود، هم انتقام جاماندگی از شیخ را در تقرب به استاد گرفته بود؛ و چه شنیع است که ستایش یک شایسته ستایش را به شماتت یک شایسته ی ستایش دیگر بیامیزند.

یکی از همین گروه بود که گفت:"مولای ما! چه گناهی کرده ایم که از فیض نفس قدسی شما محروم گشته ایم؟ چرا پس از سال ها ما را به یک جوان تازه رسیده حواله می کنید و از خود می رانید؟" مولی احمد زهر کلام این شاگرد خودستا را فهمید و برآشفت. در ستایش دیگران گاهی رذالتی نهفته است که به شمشیر تحقیر غیر بدل می شود و به اثبات فضل ستایشگر می انجامد. شاگرد خودستا در جمله ای، هم بین خود و گروهش با دیگران فاصله گذارده بود، هم انتقام جاماندگی از شیخ را در تقرب به استاد گرفته بود؛ و چه شنیع است که ستایش یک شایسته ستایش را به شماتت یک شایسته ی ستایش دیگر بیامیزند.

16

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.