بریدهای از کتاب دزیره اثر آنه ماری سلینکو
1403/10/25
صفحۀ 1
چرا توقع دارم که پسر کوچکم همیشه احساسات مرا درک کند؟ مگر نه این که خود من افکار مامان را عقب افتاده و قدیمی میدانم؟ مگر نه این که بارها در برابر مامان ناچار شده ام دروغهای کوچکی بگویم؟ پسر من هم یقیناً با من همین رفتار را خواهد کرد. به من دروغ خواهد گفت و مرا عقب افتاده و افکارم را کهنه خواهد دانست و حتی با من درشتی خواهد کرد. با تشدد با او حرف زدم: دشمن کوچولوی من که توی دل من جا گرفته ای که تو را دعوت کرده بود؟
چرا توقع دارم که پسر کوچکم همیشه احساسات مرا درک کند؟ مگر نه این که خود من افکار مامان را عقب افتاده و قدیمی میدانم؟ مگر نه این که بارها در برابر مامان ناچار شده ام دروغهای کوچکی بگویم؟ پسر من هم یقیناً با من همین رفتار را خواهد کرد. به من دروغ خواهد گفت و مرا عقب افتاده و افکارم را کهنه خواهد دانست و حتی با من درشتی خواهد کرد. با تشدد با او حرف زدم: دشمن کوچولوی من که توی دل من جا گرفته ای که تو را دعوت کرده بود؟
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.