بریده‌ای از کتاب ماجراهای بچه های بدشانس؛ خطر ماقبل آخر! اثر لمونی اسنیکت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 239

با این‌که کتاب چیزی بیش از کاغذ و مرکب نیست، سوختن یک کتاب همیشه صحنه‌ی غم‌انگیزی است، چون انگار با خاکستر شدن و از بین رفتنِ هر ورق، و جلد و شیرازه -که اصطلاحی است برای آن بخشی از جلدِ هر کتاب، که به آن چسب می‌خورد و صفحه‌های را به هم پیوسته مگه می‌دارد- این اندیشه‌ها و افکار توی آن کتاب هستند که دود می شوند و بر باد می‌روند. وقتی کسی کتابی را می‌سوزاند به خیلی چیزها اهانت می‌کند، به همه‌ی فکرهایی که پشت تک تکِ جملات آن کتاب است، به همه‌ی زحمت‌هایی که برای نوشتن آن کشیده شده است، و به همه‌ی مبارزه‌های طاقت‌فرسایی که نویسنده و نقاش کتاب در مقابلِ دردسرهای گوناگون انجام داده‌اند، از حمله‌ی موریانه‌های نابودکننده‌ی دست‌نوشته‌ها گرفته، تا سنگ عظیمی که از بالای سرازیری غلتانده می‌شود تا نقاشِ کتاب را که لب برکه‌ای نشسته و منتظر دریافت دست‌نوشته‌های کتاب است، اه کند.

با این‌که کتاب چیزی بیش از کاغذ و مرکب نیست، سوختن یک کتاب همیشه صحنه‌ی غم‌انگیزی است، چون انگار با خاکستر شدن و از بین رفتنِ هر ورق، و جلد و شیرازه -که اصطلاحی است برای آن بخشی از جلدِ هر کتاب، که به آن چسب می‌خورد و صفحه‌های را به هم پیوسته مگه می‌دارد- این اندیشه‌ها و افکار توی آن کتاب هستند که دود می شوند و بر باد می‌روند. وقتی کسی کتابی را می‌سوزاند به خیلی چیزها اهانت می‌کند، به همه‌ی فکرهایی که پشت تک تکِ جملات آن کتاب است، به همه‌ی زحمت‌هایی که برای نوشتن آن کشیده شده است، و به همه‌ی مبارزه‌های طاقت‌فرسایی که نویسنده و نقاش کتاب در مقابلِ دردسرهای گوناگون انجام داده‌اند، از حمله‌ی موریانه‌های نابودکننده‌ی دست‌نوشته‌ها گرفته، تا سنگ عظیمی که از بالای سرازیری غلتانده می‌شود تا نقاشِ کتاب را که لب برکه‌ای نشسته و منتظر دریافت دست‌نوشته‌های کتاب است، اه کند.

106

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.