بریدهای از کتاب 6 نظریه ای که جهان را تغییر داد: نیوتون و جاذبه، اینشتین و نسبیت، هاوکینگ و سیاهچاله ها، کوری و رادیواکتیویته، تورینگ و کامپیوتر ... اثر پل استراترن
1402/8/22
صفحۀ 31
بعد از نیوتن درباره چگونگی رسیدن به این کشف و سایر یافتههای دورانسازش سوال شد. وی پاسخ داد: «همواره با تفکر کردن دربارهی آنها، موضوع را پیوسته در برابر خودم مینهادم و با صبوری به آن میاندیشیدم تا اینکه نخستین پرتوهای سپیدهدم اندکاندک به نور کامل طلوع میانجامید.» بنابر آن حکایت مشهور "نخستین پرتوهای سپیدهدم"ِ نظریهی گرانش نیوتن وقتی به ذهن وی رسید که شاهد فرو افتادن سیب از درخت بود. از این موضوع غالباً به عنوان اینکه افسانهی محض است، چشم میپوشند و آن را پی نمیگیرند. اما بنابر قول استاکلی، نخستین زندگینامه نویس نیوتن: « وی به من گفت... تصور گرانش...گاهگاهی از طریق دیدن فروافتادن یک سیب، در حالی که در حال و هوای اندیشه و تفکر قرار داشته... به ذهنش متبادر میشده است.»
بعد از نیوتن درباره چگونگی رسیدن به این کشف و سایر یافتههای دورانسازش سوال شد. وی پاسخ داد: «همواره با تفکر کردن دربارهی آنها، موضوع را پیوسته در برابر خودم مینهادم و با صبوری به آن میاندیشیدم تا اینکه نخستین پرتوهای سپیدهدم اندکاندک به نور کامل طلوع میانجامید.» بنابر آن حکایت مشهور "نخستین پرتوهای سپیدهدم"ِ نظریهی گرانش نیوتن وقتی به ذهن وی رسید که شاهد فرو افتادن سیب از درخت بود. از این موضوع غالباً به عنوان اینکه افسانهی محض است، چشم میپوشند و آن را پی نمیگیرند. اما بنابر قول استاکلی، نخستین زندگینامه نویس نیوتن: « وی به من گفت... تصور گرانش...گاهگاهی از طریق دیدن فروافتادن یک سیب، در حالی که در حال و هوای اندیشه و تفکر قرار داشته... به ذهنش متبادر میشده است.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.