بریده‌ای از کتاب توریست اتفاقی اثر آن تایلر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 25

گاهی در طول سفر چشم‌هایش رو می‌بست، نفسش را در سینه حبس می‌کرد و تصور می‌کرد دو دستی به زندگی خودش که برایش عزیز بود، چسبیده است.

گاهی در طول سفر چشم‌هایش رو می‌بست، نفسش را در سینه حبس می‌کرد و تصور می‌کرد دو دستی به زندگی خودش که برایش عزیز بود، چسبیده است.

20

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.