بریده‌ای از کتاب سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن اثر زهره عیسی خانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 115

نه می توانستم یک فمینیست باشم و نه می توانستم قبول کنم تمام آنچه هدف از بودنم است،خانه نشینی بریده از جامعه باشد.نه می توانستم بپذیرم که خودم را یک دختر مستقل و هدفمند. برای آینده کاری بشناسم و نه می توانستم آینده را فقط در گردش بی پایان غذا درست کردن و خرید کردن و بچه خواباندن و دوباره غذا درست کردن و خرید کردن و بچه خواباندن ببینم.ما به دنیا آمده بودیم که چه کنیم؟بنشینیم همه کارها را دیگران انجام دهند؟یا اصرار داشته باشیم با تمام قوا و بدون نفس گیری تمام کار ها را خودمان انجام دهیم؟ما که بودیم؟کنشگران جامعه سنتی؟یا کنشگران جامعه مدرن؟کدامش هستیم که تمام ماست؟تمام ما با تمام مسئولیت ها،آرمان ها،اهداف،آرزوها،توانایی ها،دغدغه ها و علاقه ها!

نه می توانستم یک فمینیست باشم و نه می توانستم قبول کنم تمام آنچه هدف از بودنم است،خانه نشینی بریده از جامعه باشد.نه می توانستم بپذیرم که خودم را یک دختر مستقل و هدفمند. برای آینده کاری بشناسم و نه می توانستم آینده را فقط در گردش بی پایان غذا درست کردن و خرید کردن و بچه خواباندن و دوباره غذا درست کردن و خرید کردن و بچه خواباندن ببینم.ما به دنیا آمده بودیم که چه کنیم؟بنشینیم همه کارها را دیگران انجام دهند؟یا اصرار داشته باشیم با تمام قوا و بدون نفس گیری تمام کار ها را خودمان انجام دهیم؟ما که بودیم؟کنشگران جامعه سنتی؟یا کنشگران جامعه مدرن؟کدامش هستیم که تمام ماست؟تمام ما با تمام مسئولیت ها،آرمان ها،اهداف،آرزوها،توانایی ها،دغدغه ها و علاقه ها!

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.