معرفی کتاب سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن اثر زهره عیسی خانی

سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن

سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن

زهره عیسی خانی و 2 نفر دیگر
3.4
90 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

222

خواهم خواند

50

شابک
9786226837026
تعداد صفحات
119
تاریخ انتشار
1399/5/8

توضیحات

کتاب سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن، نویسنده زهره عیسی خانی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن

نمایش همه

یادداشت‌ها

          مدت زیادی بود که اسمش رو شنیده بودم و تمایل داشتم بخونم اما بعد از چند تا نظر منفی یه مقدار نسبت بهش سرد شدم تا اینکه دیدم طاقچه بینهایت هم اضافه کرده خلاصه که شروع کردم به خوندن
من عادت ندارم برای کتاب ها نقد طولانی بنویسم در واقع حوصلم نمیکشه اما این یکی فرق داشت...
کتاب از زبان یک مادر و یک دختر هست که یکی در میان هر کدوم یه خاطره میگن خاطره ها هم خیلی به هم مربوط نیست اولین خاطره که از زبان مادر شروع شد حس همذات پنداری زیادی کردم تمام حس و حالش رو درک کردم شرایطش رو با عمق وجودم فهمیدم به مرور در طی کتاب با دختر همزاد پنداری بیشتری کردم در کل کتاب حس خوبی داشت. هر چند به نظرم پایانش جای کار داشت در واقع نمیدونم در نهایت چه نتیجه‌گیری خاصی می خواست بکنه اصلا این موضوعی هست که بشه ازش نتیجه‌گیری خاص کرد یا نه؟
و اگر نتیجه گیری خاصی داره به همین راحتی ممکنه یا نه...؟
و نکته آخر هم اینکه به نظر من این کتاب مخاطب خاص داره و برای همه جذاب و مناسب نیست
        

20

11

          آخرین کتاب ۰۳ را خواندم. عنوان و توضیح زیرش مدت‌ها بود که جذبم می‌کرد:

" سرکار علّیه"
چند روایت مادر_دختری درباره‌ی هویت زن.

خانم‌ها عیسی‌خانی و کشتکاران چقدر خوب که دست روی نقطه‌ی حساسی گذاشته‌اید. واقعا موضوع شما دغدغه‌ی بسیار مهم ما خانم‌هاست اما کاش این متن به دست شما برسد و من پاسخ سوال‌هایم را بگیرم. دو راوی چه کسانی هستند؟ چطور انتخاب شدند؟ اینکه فقط بگویید مادر ارتباطات خوانده و دختر خبرنگاری چه دردی از من مخاطب دوا می‌کند؟ این دو بزرگوار چطور انتخاب شدند که بخواهند یک‌تنه پاسخی به مهمی " هویت یک زن " را به زن‌ها بدهند؟ اگر آدم‌های مهمی هستند، پس از همان ابتدا معرفی‌شان کنید و دلایل انتخاب را واضح و صریح بگویید.
دو نویسنده‌ی بزرگوار! شما آشناییتی با علوم رفتارشناسی و روانشناسی دارید؟ کتاب‌تان می‌گوید که ندارید! ذره به ذره‌ی متن پُر از قضاوت‌ها و داده‌های نادرست است! از نظر داده‌های آمادری این کتاب مضحک است! مادر با زنی دوست بوده و آن زن فلان رفتار را داشته پس فلان مشکل را دارد و هویتش می‌لنگد. پس ما نباید مثل او باشیم! دختر، فروشنده‌ای با ظاهر نامناسب می‌بیند و جمله‌ای در روایتش نیست که این زن فلک‌زده را تحقیر و قضاوت نکند! بعد شما پایان کتاب از ظلم به زنان حرف می‌زنید؟ شما با تمام این قضاوت‌ها و تعمیم‌های نادرست‌تان درحال ظلمید! آیا صرف تجربه‌ی محدود دو راوی شما می‌تواند برای زن‌ها، هویت را معنی کند؟ چرا مدام طرح مسئله می‌کنید؟ در این مملکت چیزی که فت و فراوان است، طرح مسئله است. راهکار بدهید! از این کلیشه‌ها که زن‌ها باید با توانایی خودشان بیایند جلو نه جنسیت‌شان، بگذرید. این‌ها را می‌دانیم. خیلی وقت است می‌دانیم. بفرمایید بگویید به نظر شما چرا و برای چه یک سری از زن‌ها از ظاهر و جنسیت خود در برابر مردان استفاده می‌کنند و نه توانایی‌هایشان؟ کمی به زن‌هایی که یک‌طرفه تحلیل کرده‌اید، عمیق‌تر فکر کنید! چرا زنی مجبور است صبح تا شب سرکار باشد و بچگی کردن بچه‌هایش را نبیند؟ چرا؟
در کل کتاب به یک علت منطقی و حرف درست نرسیدم که دلم را خوش کنم. یک کار هول هولی و دم‌دستی! فکر نشده و سطحی! آن هم راجع به چنین مسئله‌ی مهمی! " هویت زن! ".
چند خط آخر هم که چنان از تناسب میان کار و خانواده گفتید که انگار کشف بزرگی کردید! این را هم سال‌هاست که به ما می‌گویند. اما این تناسب چطور باید پیاده شود؟ چه باید بکنیم؟ چطور هویت زن ایرانی اسلامی را بسازیم؟ و باور کنیم که با دیدن " محبوبه" خانم نامی تمام ماجرا حل شد و رفت پی کارش؟

من معمولا هیچ نقدی برای کتابی نمی‌نویسم اما این کتاب به شدت منِ مخاطب را آزار داد! چه لزومی دارد که کتاب بنویسیم و همچنان در طرح مسئله‌ای که دیگران بهتر و عمیق‌تر از ما گفته‌اند، غوطه‌ور باشیم؟
        

4

          در این کتاب چند روایت مادر ـ دختری در بارۀ هویت زن را شاهدیم که یکی در میان روایت‌ها ابتدا از زبان مادرند و یکی در میان روایت‌های بعدی از زبان دخترند.

در مجموع پس از یک پیش جُستار، 9 روایت از زبان مادر و 9 روایت هم از زبان دختر در ادامه آمده است.

نثر نویسندگان خوب و روان است و زبان نوشته هم خوب و خوشخوان است.

نکتۀ مهمی که پس از خواندن کتاب متوجه می‌شویم، آن است که این مادر و دختر قصد ندارند بیانیه صادر کنند یا نتیجه‌ای مشخص را به ذهن خواننده تزریق کنند.

آنها به ذکر دغدغه‌ها و تجربیات و آرمان‌های خود ـ البته هر یک از منظر خویش ـ می‌پردازند و در پایان گرچه به آنچه که می‌خواسته‌اند، نزدیک شده‌اند؛ اما در قالب یک جمع‌بندی آن را به خواننده هدیه نمی‌دهند.

بلکه خواننده را آزاد می‌گذارند تا خود به تفکر و تامل در این موضوع بپردازد و آنان تنها به بیان حکایت‌ها و ماجراهایی که در زندگی جاری برایشان پیش آمده می‌پردازند و خواننده مختار است، بنا بر تجارب شخصی و برداشتش از این مطالب، نتیجۀ لازم را بگیرد یا نگیرد و از قضا این حُسن کتاب است.

در بعضی موارد این نکته به ذهن انسان متبادر می‌شود که مادر نمایندۀ سنت و دختر نمایندۀ مدرنیسم است و ما شاهد تقابل این دو تفکر هستیم.

شاید این نیز یکی از نتایج فراوانی باشد که به فکر ما می‌رسد و درستی یا نادرستی آن باید مورد بررسی قرار گیرد و اینجا ماییم و خودمان و افکارمان و کاش درست داوری نماییم.

در مجموع کتابی خواندنی و جالب است و مطالعۀ آن را به تمام دوستان، به ویژه دغدغه‌مندانِ هویت و جایگاه و پایگاه زن در جامعۀ اسلامی ایرانی‌مان توصیه می‌کنم.
        

15

        خب،مطمئنا اینکه کتابی رو باز کنی و بعد از چند صفحه جلو رفتن بفهمی داره یکی از معضلات بزرگ ذهنت رو مطرح می کنه اتفاق جذابیه نه؟همون مسئله همیشگی:مرز بین خانواده داری و فعالیت اجتماعی برای زنان کجاست؟
علی رغم ذوق ابتدای کار،از نتیجه چندان راضی نبودم.مسئله خیلی دقیق و تئوری وار طرح شده بود،و برای من مخاطب این توقع ایجاد شده بود که پاسخم رو هم به شکل یه تئوری دریافت کنم.نه اینکه در روایت آخر،یک خانمی به شکل قهرمان پیدا بشه و گفته بشه که ایناهاش،این همه حرف زدیم و طرح مسئله کردیم،انتهاش شد این خانم که با توجه به مبانی و سوالات ما یه نمونه موفق زن فعال در جامعه است و همه اهداف ما رو محقق کرده!خب اگر ما دنبال این بودیم که بفهمیم به چه انسانی باید تبدیل بشیم آیا بیکار بودیم که بشینیم صد و خرده ای صفحه کتاب بخونیم؟آیا پیدا کردن یک نمونه موفق زن در جامعه کار خیلی سختیه؟غیر از اینه که الگوی موفق رو با یه سرچ ساده میشه پیدا کرد؟مخاطب این کتاب دنبال اینکه بفهمه چی باید بشه نیست،دنبال اینه که بفهمه چطور باید به اون تبدیل شد!
نکته دیگه این بود که طی نتیجه گیری،حتی یدونه از مسائل ریز و درشتی که در روایات دیگه مطرح شده بود لحاظ نشد.یعنی گفته شد که خب،گره ذهنی من باز شد،من دیگه مسئله حل نشده ای ندارم،اما اینکه توضیح بیشتری داده نشد باعث شد که اون مسائل هنوز در ذهن مخاطب مجهول باقی بمونه.یعنی که ما فهمیدیم اوکی،این مشکل الان حل شد،خب چگونه؟بر چه اساس؟اصلا چرا باید پاسخش این باشه؟مثل اینکه معلم دو خط سوال ریاضی بنویسه،بعد جلو جوابش یک کلام بنویسه ۵،هیچیم راجع به اینکه چطور جوابش رو به دست آورد نده.این باعث میشه مخاطب حس کنه همه مدت درحال وقت تلف کردن بوده و هیچ فرقی با زمانی که کتاب رو نخونده بود نکرده.
در هر صورت ایده داستان خوب و نوع پرداختش جالب بود،اما افسوس که یه نتیجه گیری پر باگ می‌تونه اثر همه اونا رو خنثی کنه....
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3