معرفی کتاب سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن اثر زهره عیسی خانی

سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن

سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن

زهره عیسی خانی و 2 نفر دیگر
3.3
107 نفر |
42 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

256

خواهم خواند

60

شابک
9786226837026
تعداد صفحات
119
تاریخ انتشار
1399/5/8

توضیحات

کتاب سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن، نویسنده زهره عیسی خانی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به سرکار علیه: چند روایت مادر - دختری درباره هویت زن

نمایش همه

یادداشت‌ها

          مدت زیادی بود که اسمش رو شنیده بودم و تمایل داشتم بخونم اما بعد از چند تا نظر منفی یه مقدار نسبت بهش سرد شدم تا اینکه دیدم طاقچه بینهایت هم اضافه کرده خلاصه که شروع کردم به خوندن
من عادت ندارم برای کتاب ها نقد طولانی بنویسم در واقع حوصلم نمیکشه اما این یکی فرق داشت...
کتاب از زبان یک مادر و یک دختر هست که یکی در میان هر کدوم یه خاطره میگن خاطره ها هم خیلی به هم مربوط نیست اولین خاطره که از زبان مادر شروع شد حس همذات پنداری زیادی کردم تمام حس و حالش رو درک کردم شرایطش رو با عمق وجودم فهمیدم به مرور در طی کتاب با دختر همزاد پنداری بیشتری کردم در کل کتاب حس خوبی داشت. هر چند به نظرم پایانش جای کار داشت در واقع نمیدونم در نهایت چه نتیجه‌گیری خاصی می خواست بکنه اصلا این موضوعی هست که بشه ازش نتیجه‌گیری خاص کرد یا نه؟
و اگر نتیجه گیری خاصی داره به همین راحتی ممکنه یا نه...؟
و نکته آخر هم اینکه به نظر من این کتاب مخاطب خاص داره و برای همه جذاب و مناسب نیست
        

20

12

مظفری

مظفری

1401/8/22

          بسم‌الله الرحمن الرحیم

اسمش برایم جذاب بود... بعد از مدتی، وقتی نویسنده‌اش آشنا درامد، تصمیم گرفتم بخوانمش، اما گستره توزیع خوبی نداشت و به‌خاطر قیمت کمش، حاضر نبودم بیش از قیمت کتاب، هزینه پستش را بدهم.

رسید به سالی که به‌علت کتاب‌های نخوانده، خریدن هر کتاب جدید را حرام اعلام کردم! دیگر کتاب نخریدم حتی در نمایشگاه کتاب. آن هم برای منی که همیشه تمام عیدی‌ها و پس‌اندازهایم را در نمایشگاه کتاب خرج می‌کردم.

بعد از این تنبیه دردناک که فقط یکسال دوام آورد و بعد هم تفکرات جدیدم در باب کتاب‌خریدن، نهایتاً تصمیم گرفتم کتاب‌هایی که مرجع نیستند را به نیت هدیه به شخص خاص بخرم، بخوانم و هدیه دهم.

سفر قم، دعوت‌شدن به خانه دوست عزیزی به ساعتی شب‌نشینی، فکرِ دست‌خالی نرفتن و رسیدن به فروشگاه کتاب مسجد جمکران مرا به خریدنش ترغیب کرد. یک تیر و دو نشان بود. هم کتاب را می‌خواندم و هم هدیه می‌دادم.

انتخاب اولم این کتاب بود و دومی سفرنامه‌ اربعین نویسنده‌ای دیگر تا به دوست عزیزم هدیه کنم.

فرداشب تا دم خانه دوستم، کتاب سفرنامه تمام شد و این یکی به نیمه رسید.

بین هدیه دادن و نگه‌داشتن، هدیه‌اش دادم و حسرتش ماند تا دیروز در طاقچه بی‌نهایت، دیدم و خواندمش.
*
نویسندگان کتاب دو بانوی فعال، اجتماعی، دوست‌داشتنی‌ از دو نسل هستند. شاید با توجه به سنم، باید با ریحانه بیشتر موافق باشم، اما نوشته‌های مادرانه دقیقاً همان چیزهایی بود که در ۳۷ سالگی به آن رسیده‌ام، هر چند اندازه ایشان، فعالیت ندارم.

خانم زهره عیسی خانی و ریحانه کشتکاران، مادر و دختری هستند که به دور از تعصبات و البته معتقد به چارچوب دین، دغدغه‌ها، مشکلات، افکار ودانسته‌هایشان را با ما به اشتراک گذاشته‌اند و آخرش حتی نتیجه‌گیری کاملی نکرده‌اند. این کتاب برای فکر کردن است به اینکه قرار است کجای دنیا باشیم؟
        

3

        خب،مطمئنا اینکه کتابی رو باز کنی و بعد از چند صفحه جلو رفتن بفهمی داره یکی از معضلات بزرگ ذهنت رو مطرح می کنه اتفاق جذابیه نه؟همون مسئله همیشگی:مرز بین خانواده داری و فعالیت اجتماعی برای زنان کجاست؟
علی رغم ذوق ابتدای کار،از نتیجه چندان راضی نبودم.مسئله خیلی دقیق و تئوری وار طرح شده بود،و برای من مخاطب این توقع ایجاد شده بود که پاسخم رو هم به شکل یه تئوری دریافت کنم.نه اینکه در روایت آخر،یک خانمی به شکل قهرمان پیدا بشه و گفته بشه که ایناهاش،این همه حرف زدیم و طرح مسئله کردیم،انتهاش شد این خانم که با توجه به مبانی و سوالات ما یه نمونه موفق زن فعال در جامعه است و همه اهداف ما رو محقق کرده!خب اگر ما دنبال این بودیم که بفهمیم به چه انسانی باید تبدیل بشیم آیا بیکار بودیم که بشینیم صد و خرده ای صفحه کتاب بخونیم؟آیا پیدا کردن یک نمونه موفق زن در جامعه کار خیلی سختیه؟غیر از اینه که الگوی موفق رو با یه سرچ ساده میشه پیدا کرد؟مخاطب این کتاب دنبال اینکه بفهمه چی باید بشه نیست،دنبال اینه که بفهمه چطور باید به اون تبدیل شد!
نکته دیگه این بود که طی نتیجه گیری،حتی یدونه از مسائل ریز و درشتی که در روایات دیگه مطرح شده بود لحاظ نشد.یعنی گفته شد که خب،گره ذهنی من باز شد،من دیگه مسئله حل نشده ای ندارم،اما اینکه توضیح بیشتری داده نشد باعث شد که اون مسائل هنوز در ذهن مخاطب مجهول باقی بمونه.یعنی که ما فهمیدیم اوکی،این مشکل الان حل شد،خب چگونه؟بر چه اساس؟اصلا چرا باید پاسخش این باشه؟مثل اینکه معلم دو خط سوال ریاضی بنویسه،بعد جلو جوابش یک کلام بنویسه ۵،هیچیم راجع به اینکه چطور جوابش رو به دست آورد نده.این باعث میشه مخاطب حس کنه همه مدت درحال وقت تلف کردن بوده و هیچ فرقی با زمانی که کتاب رو نخونده بود نکرده.
در هر صورت ایده داستان خوب و نوع پرداختش جالب بود،اما افسوس که یه نتیجه گیری پر باگ می‌تونه اثر همه اونا رو خنثی کنه....
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          کتابی درباره‌ی زن، نقش و جایگاهش؛ با روایت‌های یکی در میان مادر-دختری از آنچه تجربه کرده‌اند و فکرمی‌کنند.؛ روان و کوتاه.
بعد از مطالعه‌ی یک‌نفس کتاب، چند یادداشت از به‌خوان خواندم، که درباره‌اش نوشته بودند-
نظرات بعضی‌ها خیلی مثبت و بعضی‌ها هم بسیار تند نقد کرده بودند. 
به نظرم اولا باید با دیدگاه درست وارد مطالعه‌ی کتاب شد، ما فقط قرار است چند روایت از دیدگاه مادر و دختری بخوانیم که بیشتر از جنس روایت است تا روشن کردن تکلیف‌مان در بحث نقش و جایگاه زن.
قطعا این میان راوی داستان، دیدگاه‌هایی هم دارد که میان روایت‌ها جا خوش کرده؛ اینجا محل تأمل مخاطب است. من با اغلب آن‌ها موافق‌ و روی برخی تأمل داشتم؛ 
اما در کل طرح مسئله‌هایشان به نظرم جالب بود، و همچنین رابطه‌ی مادر دختری‌شان.
خود روایت‌ها هم برایم جالب بود؛ چه داستان مهشید و خانه‌داری‌اش و چه داستان فریبای معلم، و آن‌چه در زیرمتنِ نوشتار جای‌ گرفته بود. 
ترجیح می‌دهم عمیق‌تر بحث نکنم، به‌نظرم کارکرد این کتاب هم تعمیق جدی نبود.
روان، کوتاه و دل‌نشین بود؛ پیشنهاد می‌کنم.
        

0