بریده‌ای از کتاب بادبادک باز اثر خالد حسینی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 115

خواستم برای آن‌ها توضیح دهم که کارت اعتباری ما در کابل شاخه شکسته درختی بود که من و حسن به نانوام می‌دادیم و او به ازای هر یک نانی که به ما می‌داد با چاقویش یک خط روی شاخه می‌کشید و آخر ماه بابا بر حسب تعداد بریدگی‌های روی شاخه، پول نان‌ها را می‌داد و کارت اعتباری معنا نداشت. اما نگفتم

خواستم برای آن‌ها توضیح دهم که کارت اعتباری ما در کابل شاخه شکسته درختی بود که من و حسن به نانوام می‌دادیم و او به ازای هر یک نانی که به ما می‌داد با چاقویش یک خط روی شاخه می‌کشید و آخر ماه بابا بر حسب تعداد بریدگی‌های روی شاخه، پول نان‌ها را می‌داد و کارت اعتباری معنا نداشت. اما نگفتم

21

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.