بریدهای از کتاب پس از بیست سال اثر سلمان کدیور
1403/4/31
صفحۀ 52
سلیم باز پرسید:« گفتید مروان تبعید شده پیامبر بوده است؟ او که مشاور اعظم خلیفه است!» ابوذر گفت: «آری، پیامبر او و پدرش را به سبب آزارهایی که از ایشان دید، نفرین کرد و به طائف تبعید نمود ورود آنها را به مدینه ممنوع کرد. عمر و ابوبکر از بازگرداندن آن ها به شهر پیامبر خودداری کردند، اما عثمان خلاف آنان عمل کرد. پدر و پسر را به مدینه فراخواند و مال بسیار بخشید» سلیم گفت: «آیا مردمان این سخنان را میدانند؟» ابوذرگفت: «آه فرزندم... ستمگران حکومت خویش را بر جهل و ترس و عادات مردم بنا میکنند. آیا نمیبینید که چگونه ثروتمندان را به ارضای شهوات و مفلسان را به سیر کردن شکمهایشان مشغول ساخته تا جز اینها اندیشهای نداشته باشند؟ و در این میان آنان که هوشیار شوند را با سلاح ترس خاموش مینمایند؟ ترس از دست دادن جان و مال و آبرو. وسختتر از اینها عادت است. وقتی مردمان به ستمبری خود و ستم گری حاکمان را بپذیرند و به آن خو بگیرند، جهل و ترس را شاید علاجی باشد، اماعادت را هرگز.»
سلیم باز پرسید:« گفتید مروان تبعید شده پیامبر بوده است؟ او که مشاور اعظم خلیفه است!» ابوذر گفت: «آری، پیامبر او و پدرش را به سبب آزارهایی که از ایشان دید، نفرین کرد و به طائف تبعید نمود ورود آنها را به مدینه ممنوع کرد. عمر و ابوبکر از بازگرداندن آن ها به شهر پیامبر خودداری کردند، اما عثمان خلاف آنان عمل کرد. پدر و پسر را به مدینه فراخواند و مال بسیار بخشید» سلیم گفت: «آیا مردمان این سخنان را میدانند؟» ابوذرگفت: «آه فرزندم... ستمگران حکومت خویش را بر جهل و ترس و عادات مردم بنا میکنند. آیا نمیبینید که چگونه ثروتمندان را به ارضای شهوات و مفلسان را به سیر کردن شکمهایشان مشغول ساخته تا جز اینها اندیشهای نداشته باشند؟ و در این میان آنان که هوشیار شوند را با سلاح ترس خاموش مینمایند؟ ترس از دست دادن جان و مال و آبرو. وسختتر از اینها عادت است. وقتی مردمان به ستمبری خود و ستم گری حاکمان را بپذیرند و به آن خو بگیرند، جهل و ترس را شاید علاجی باشد، اماعادت را هرگز.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.