بریدهای از کتاب مهری: داستان سروهای سربلند اثر فاطمه غلامی
1404/1/7
صفحۀ 146
برای چند دقیقه هیچ صدایی از ضبط بیرون نیامد. لبخند داشت از روی صورت فاطمه برچیده میشد که مرتضی ادامه داد: فاطمه فشنگم، فرشته بابا! دلم برای لپ های گل انداخته و خنده های شیرینت تنگ شده. الهی بابا دورت بگرده. دهنت و باز کن ببینم چند تا دندون در اوردی؟ فاطمه بی اختیار رو به رادیو دهانش رت باز کرد. مرتضی ادامه داد: وااای چه دندونای ریز میزه و خوشگلی. چه خانمی، چه خانم دکتری. فاطمه دلش قنچ رفت و ذوق کرد.
برای چند دقیقه هیچ صدایی از ضبط بیرون نیامد. لبخند داشت از روی صورت فاطمه برچیده میشد که مرتضی ادامه داد: فاطمه فشنگم، فرشته بابا! دلم برای لپ های گل انداخته و خنده های شیرینت تنگ شده. الهی بابا دورت بگرده. دهنت و باز کن ببینم چند تا دندون در اوردی؟ فاطمه بی اختیار رو به رادیو دهانش رت باز کرد. مرتضی ادامه داد: وااای چه دندونای ریز میزه و خوشگلی. چه خانمی، چه خانم دکتری. فاطمه دلش قنچ رفت و ذوق کرد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.