بریدۀ کتاب

دوستش داشتم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 16

به خودم گفتم:«بجنب،یکبار برای همیشه از ته دل گریه کن. بعداشک هایت را خشک کن،دستمالت را کنار بگذار،هیکل بزرگ ماتم زده ات را تکانی بده و تمامش کن. به چیز دیگری فکر کن. راه بیفت و همه چیز را از نو شروع کن.»

به خودم گفتم:«بجنب،یکبار برای همیشه از ته دل گریه کن. بعداشک هایت را خشک کن،دستمالت را کنار بگذار،هیکل بزرگ ماتم زده ات را تکانی بده و تمامش کن. به چیز دیگری فکر کن. راه بیفت و همه چیز را از نو شروع کن.»

40

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.