بریدهای از کتاب شش کلاغ اثر لی باردوگو
1403/11/19

4.6
22
صفحۀ 452
باید به اینژ میگفت که... چی؟ که او زیبا و شجاع بود و کز لیاقتش را نداشت؟ که خودش عوضی، بدجنس و در هم شکسته بود، ولی هنوز آنقدر نشکسته بود که نتواند خود را جمع و جور کند و به مردی شایستهی او تبدیل شود؟ که بدون اینکه خودش بخواهد یاد گرفته بود به او تکیه کند، دنبالش بگردد و نیاز داشته باشد اورا در نزدیکی خود احساس کند؟ باید از او بخاطر کلاه جدیدش تشکر میکرد.
باید به اینژ میگفت که... چی؟ که او زیبا و شجاع بود و کز لیاقتش را نداشت؟ که خودش عوضی، بدجنس و در هم شکسته بود، ولی هنوز آنقدر نشکسته بود که نتواند خود را جمع و جور کند و به مردی شایستهی او تبدیل شود؟ که بدون اینکه خودش بخواهد یاد گرفته بود به او تکیه کند، دنبالش بگردد و نیاز داشته باشد اورا در نزدیکی خود احساس کند؟ باید از او بخاطر کلاه جدیدش تشکر میکرد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.