بریده‌ای از کتاب قلب جنگجوی خورشید اثر سو لین تن

بریدۀ کتاب

صفحۀ 528

از اینکه هنوز نگرانم بود احساس خوشایندی وجودم را فرا گرفت. البته که او مرا نمی شناخت، حتی نمی دانست خودش قبلا چه کسی بوده و خبر نداشت که خطری در جهان فانیان مرا تهدید نمی کند؛ اما در این جهان خطر های زیادی برای او وجود داشت و اگر اجازه می داد با کمال میل کنارش می ماندم و از او محافظت می کردم، تا روزی که هر دو بار دیگر به آسمان بازگردیم.

از اینکه هنوز نگرانم بود احساس خوشایندی وجودم را فرا گرفت. البته که او مرا نمی شناخت، حتی نمی دانست خودش قبلا چه کسی بوده و خبر نداشت که خطری در جهان فانیان مرا تهدید نمی کند؛ اما در این جهان خطر های زیادی برای او وجود داشت و اگر اجازه می داد با کمال میل کنارش می ماندم و از او محافظت می کردم، تا روزی که هر دو بار دیگر به آسمان بازگردیم.

12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.