بریدهای از کتاب در کشور مردان اثر هشام مطر
1402/6/4
صفحۀ 102
وقتی به جایی از کتاب میرسید که دوست داشت، کتاب را به صورت باز کرده روی پایش رها میکرد... کف میزد و صدایش را در هوا آزاد میکرد:«یا الله! خدایا شکرت! شکرت از اینکه کلمات می تونن اینقدر شیرین باشن.»
وقتی به جایی از کتاب میرسید که دوست داشت، کتاب را به صورت باز کرده روی پایش رها میکرد... کف میزد و صدایش را در هوا آزاد میکرد:«یا الله! خدایا شکرت! شکرت از اینکه کلمات می تونن اینقدر شیرین باشن.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.