در کشور مردان
در حال خواندن
0
خواندهام
11
خواهم خواند
2
توضیحات
کتاب را در شلوارم جاسازی کردم و تی شرتم را روی شلوارم انداختم. داخل آشپزخانه خزیدم. مادر جلو سینک ظرفشویی ایستاده بود. به طرف اتاقم دویدم. لحظه ای که در را پشت سرم بستم، شنیدم که موسی از دستشویی بیرون آمد و صدای سیفون بلند شد. این حس را از دست داده بودم؛ حس شیرینی از گناه و هیجان در درونم جاری شد. مرا یاد زمانی انداخت که یک سیگار از بابا دزدیدم و زیر تختم روشنش کردم. هفت سال و حتی شاید شش سالم بود، وقتی مادرم مچم را گرفت، به عنوان تنبیه، سه بار پشت دستم زد. کتاب را زیر بالشم قایم کردم، از این می ترسیدم که غیبتم، شک و شبه اینجاد کند؛ به همین خاطر به آشپزخانه برگشتم. .
بریدۀ کتابهای مرتبط به در کشور مردان
نمایش همهیادداشتها