بریده‌ای از کتاب چمدان های قدیمی (گزیده غزل) اثر علیرضا قزوه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 41

به‌نام‌خدا عاشق آن صخره‌هایم، ماه را هم دوست دارم «کفش‌هایم کو؟» که من این راه را هم دوست دارم اشک با من مهربان است و تبسم مهربان‌تر شور و لبخند و دریغ و آه را هم دوست دارم گرچه خارم، گاه‌گاهی راه دارم در گلستان گرچه خاکم، خاک آن درگاه را هم دوست دارم عاشقم بر ذکر «یا رحمان» و یا «حنّان» و «یا هو» ذکر «یا منان» و «یا اللّه» را هم دوست دارم عاشق شمسم، ولی حلاج را هم می‌پسندم سوز و حال خواجه عبدالله را هم دوست دارم یوسفی گم‌ کرده‌ام چون روزهای عمر و هر شب سر فرو بردن درون چاه را هم دوست دارم با غریبان زمین هر لحظه در خود می‌گدازم راستش این غربت جانکاه را هم دوست دارم شنبه‌ها تا جمعه‌ها را داغدار انتظارم حسرت آن جمعه ناگاه را هم دوست دارم گرچه مرگ_این خلوت نایاب_ را هم می‌ستایم زندگی، این فرصت کوتاه را هم دوست دارم اردیبهشت1389_دهلی نو

به‌نام‌خدا عاشق آن صخره‌هایم، ماه را هم دوست دارم «کفش‌هایم کو؟» که من این راه را هم دوست دارم اشک با من مهربان است و تبسم مهربان‌تر شور و لبخند و دریغ و آه را هم دوست دارم گرچه خارم، گاه‌گاهی راه دارم در گلستان گرچه خاکم، خاک آن درگاه را هم دوست دارم عاشقم بر ذکر «یا رحمان» و یا «حنّان» و «یا هو» ذکر «یا منان» و «یا اللّه» را هم دوست دارم عاشق شمسم، ولی حلاج را هم می‌پسندم سوز و حال خواجه عبدالله را هم دوست دارم یوسفی گم‌ کرده‌ام چون روزهای عمر و هر شب سر فرو بردن درون چاه را هم دوست دارم با غریبان زمین هر لحظه در خود می‌گدازم راستش این غربت جانکاه را هم دوست دارم شنبه‌ها تا جمعه‌ها را داغدار انتظارم حسرت آن جمعه ناگاه را هم دوست دارم گرچه مرگ_این خلوت نایاب_ را هم می‌ستایم زندگی، این فرصت کوتاه را هم دوست دارم اردیبهشت1389_دهلی نو

2

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.