بریده‌ای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

چون آینده،آن زندگی بی محتوای کپک زده،جز تنهایی دوباره چیزی ندارد،هیچ چیز؛و حالا که در دنیای واقعی انقدر با تو خوشحالم ،دیگر رویای چه را می خواهم ببینم!اوه عزیزم،خدا تو را حفظ کند که مرا از خودت نراندی؛که حالا حداقل می‌توانم بگویم:در تمام عمرم،دو شب، زندگی کرده ام!

چون آینده،آن زندگی بی محتوای کپک زده،جز تنهایی دوباره چیزی ندارد،هیچ چیز؛و حالا که در دنیای واقعی انقدر با تو خوشحالم ،دیگر رویای چه را می خواهم ببینم!اوه عزیزم،خدا تو را حفظ کند که مرا از خودت نراندی؛که حالا حداقل می‌توانم بگویم:در تمام عمرم،دو شب، زندگی کرده ام!

13

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.