بریدهای از کتاب معسومیت اثر مصطفی مستور
5 روز پیش
صفحۀ 185
گفت: "پایین سنگ چی بنویسم، آقا؟ نمیخواهید شعری چیزی اون پایین براش بنویسید؟" نشستم رو تاشو و سیگاری روشن کردم. گفتم: "بنویس: مازیار جان! امروز که نیستی با دیروز که بودی فرقی نداشت."
گفت: "پایین سنگ چی بنویسم، آقا؟ نمیخواهید شعری چیزی اون پایین براش بنویسید؟" نشستم رو تاشو و سیگاری روشن کردم. گفتم: "بنویس: مازیار جان! امروز که نیستی با دیروز که بودی فرقی نداشت."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.