بریدهای از کتاب آنومالی اثر اروه لوتلیه
1404/3/6
صفحۀ 221
ایدرین نگاهی فریفته با قلبی سرشار از عشق به او میاندازد. قطعا همه چیز او را دوست دارد، گونههای گلگونش را وقتی کفری میشود، مروارید عرق نوک بینیاش را، و نحوه لباس پوشیدنش را که پیراهنهای گشادش بدن فوقالعاده لاغرش را میپوشاند. شاید تمام کششی که به او دارد برنامهریزی شده است؟ برایش اهمیتی ندارد. **شاید زندگی از آنجایی شروع میشود که میفهمیم از آن بی بهرهایم.**
ایدرین نگاهی فریفته با قلبی سرشار از عشق به او میاندازد. قطعا همه چیز او را دوست دارد، گونههای گلگونش را وقتی کفری میشود، مروارید عرق نوک بینیاش را، و نحوه لباس پوشیدنش را که پیراهنهای گشادش بدن فوقالعاده لاغرش را میپوشاند. شاید تمام کششی که به او دارد برنامهریزی شده است؟ برایش اهمیتی ندارد. **شاید زندگی از آنجایی شروع میشود که میفهمیم از آن بی بهرهایم.**
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.