بریدۀ کتاب

باکره و کولی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 29

ایوت را یاد وزغ پیری می انداخت که مجذوب و مسحور تماشایش کرده بود، وقتی کنار کندو به کمین می نشست ، درست مقابل شکافی که زنبورها از آن بیرون می آمدند ، و با حرکت برق آسا و شیطانی آرواره های منحنی اش همه زنبورها را ، که تدریجاً خارج می شدند، در هوا شکار می کرد. یکی پس از دیگری می بلعیدشان ، پنداری می توانست کل کندو را در چروکیدگی چرم مانند و برجسته پیکر پیرش بگنجاند. در گذر پیاپی سالهای بی شمار، نسل های متوالی زنبورهایی را که به سوی هوای بهاری پر میگشودند بلعیده بود ولی باغبان ، که ایوت صدایش کرد، خیلی عصبانی شد و با پاره سنگی آن موجود را کشت. وقتی با پاره سنگ ،برگشت گفت: " شاید واسه ی دفع شر حلزون ها میفید باشی. اما ما حال است بوگوذارم تمام کندو را توی شیکم کار خورده ات بتپانی. "

ایوت را یاد وزغ پیری می انداخت که مجذوب و مسحور تماشایش کرده بود، وقتی کنار کندو به کمین می نشست ، درست مقابل شکافی که زنبورها از آن بیرون می آمدند ، و با حرکت برق آسا و شیطانی آرواره های منحنی اش همه زنبورها را ، که تدریجاً خارج می شدند، در هوا شکار می کرد. یکی پس از دیگری می بلعیدشان ، پنداری می توانست کل کندو را در چروکیدگی چرم مانند و برجسته پیکر پیرش بگنجاند. در گذر پیاپی سالهای بی شمار، نسل های متوالی زنبورهایی را که به سوی هوای بهاری پر میگشودند بلعیده بود ولی باغبان ، که ایوت صدایش کرد، خیلی عصبانی شد و با پاره سنگی آن موجود را کشت. وقتی با پاره سنگ ،برگشت گفت: " شاید واسه ی دفع شر حلزون ها میفید باشی. اما ما حال است بوگوذارم تمام کندو را توی شیکم کار خورده ات بتپانی. "

55

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.