بریدۀ کتاب

 s. khalili

1403/6/3

لیلی و مجنون حکیم نظامی گنجه ای
بریدۀ کتاب

صفحۀ 190

مجنون چو بخواند نامه ی دوست ، افتاد برون چو غنچه از پوست ، جز یا ربش از دهان نیامد، یک لحظه به خویشتن نیامد ، چون شد به قرار خود تنومند، بشمرد به گریه ساعتی چند

مجنون چو بخواند نامه ی دوست ، افتاد برون چو غنچه از پوست ، جز یا ربش از دهان نیامد، یک لحظه به خویشتن نیامد ، چون شد به قرار خود تنومند، بشمرد به گریه ساعتی چند

132

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.