بریده‌ای از کتاب روانکاوی تالستوی اثر دانیل رانکو لافریر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 88

تالستوی در تمام عمرش در سایه مرگ مادرش زیست. اشتیاق او به مادرش در دوران پیری حاکی از آن است که او هرگز بر فقدان مادرش سوگواری نکرده است. او هرگز با فقدان زودهنگام مادرش کنار نیامده است و هنوز به ابژه مفقود، احساس نیاز میکند. حتی برخی از پژوهشگران غیر روانکاو بر همین نکته انگشت گذاشته اند. همان طور که یانکو لاورین می گوید: تصویر مادر، به ابژه خودآگاه و اشتیاق ناخودآگاه او بدل شد. ماری سمون می گوید که فقدان زودهنگام مادر عطش عشقی سیراب نشدنی را در تالستوی ایجاد کرد. مارتین مالیا میگوید که احتمالاً محرومیت زودهنگام از مادر با وسواس بعدی تالستوی در تعریف زن مطلوب ارتباط دارد یا میتوان از دیگر منتقد غیر روانکاو، یعنی مارتین دو کورسل نقل کرد که بی شک روح مادر تالستوی همیشه در ناخوداگاه او رفت و آمد داشت و نوستالژی یک عشق ناب را سبب شد که در عیاشی های دوران جوانی آزارش میداد و در دوران کمال باعث رنج بیشتر او بود، همان رنجی که در داستان سونات کروتسر باعث میشود تا او با خشونت، نقاب از چهره عشق جسمانی بردارد اما همان طور که خواهیم دید، اثر اخیر بیش از آنکه نوستالژی او به مادرش باشد، نفرت از مادری ترک کننده است.

تالستوی در تمام عمرش در سایه مرگ مادرش زیست. اشتیاق او به مادرش در دوران پیری حاکی از آن است که او هرگز بر فقدان مادرش سوگواری نکرده است. او هرگز با فقدان زودهنگام مادرش کنار نیامده است و هنوز به ابژه مفقود، احساس نیاز میکند. حتی برخی از پژوهشگران غیر روانکاو بر همین نکته انگشت گذاشته اند. همان طور که یانکو لاورین می گوید: تصویر مادر، به ابژه خودآگاه و اشتیاق ناخودآگاه او بدل شد. ماری سمون می گوید که فقدان زودهنگام مادر عطش عشقی سیراب نشدنی را در تالستوی ایجاد کرد. مارتین مالیا میگوید که احتمالاً محرومیت زودهنگام از مادر با وسواس بعدی تالستوی در تعریف زن مطلوب ارتباط دارد یا میتوان از دیگر منتقد غیر روانکاو، یعنی مارتین دو کورسل نقل کرد که بی شک روح مادر تالستوی همیشه در ناخوداگاه او رفت و آمد داشت و نوستالژی یک عشق ناب را سبب شد که در عیاشی های دوران جوانی آزارش میداد و در دوران کمال باعث رنج بیشتر او بود، همان رنجی که در داستان سونات کروتسر باعث میشود تا او با خشونت، نقاب از چهره عشق جسمانی بردارد اما همان طور که خواهیم دید، اثر اخیر بیش از آنکه نوستالژی او به مادرش باشد، نفرت از مادری ترک کننده است.

48

8

(0/1000)

نظرات

وقتی روانکاوی پرده از رازهای پنهان برمی‌داره، انسان شاهد موارد پیچیده‌ای میشه. زندگی تالستوی همواره زیر سایه احساساتش به مادری غایب بوده. مادری که با وجود نبودنش، نقش بسزایی در ناکامی‌های زندگی فرزندش داشته.
2

1

دقیقاً همینطوره که میفرمایید!
روانکاوی همین‌جا جذاب میشه که نشون میده پشت رفتارها و نگاه‌های ظاهراً ساده، چه عقده‌ها و خلأهایی وجود داره. غیبت مادر برای تولستوی نه فقط یه خاطره تلخ، بلکه به نوعی زمینه‌ساز همه اون کشمکش‌ها و ناکامی‌ها بود؛ هم در زندگی شخصی و هم در آثارش. شاید بشه گفت همین خلأ بود که نگاه زن‌ستیزانه‌اش رو هم تا حدی چشمگیر شکل داد. 

1

کاملا درسته
@mobinmohammadi 

1