بریدۀ کتاب

کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپن
بریدۀ کتاب

صفحۀ 97

هیبا کوشا - بازمانده نود ساله جنایت هیروشیما - ادامه می‌دهد: «ما به سه دلیل از آمریکایی‌ها کینه نداریم و با آنها دشمنی نمی‌کنیم: یکی اینکه آمریکایی‌ها بعد از انفجار بمب به ما کمک کردند تا افراد مجروح را مداوا کنیم؛ هرچند که پول کمک‌هایشان را از ما گرفتند! دوم اینکه ما ژاپنی‌ها معتقدیم باید گذشته را به رودخانه ریخت و فراموش کرد! و. سه اینکه ما بودایی هستیم و بودایی‌ها به تقدیر اعتقاد دارند؛ بنابراین با خودمان گفتیم این تقدیر ما بوده که در چنین روزی به این وسیله کشته بشویم! بنابراین دلیلی ندارد که کینه آمریکایی‌ها را در دل داشته باشیم!» من به چشم‌های تنگ هیباکوشا دقیق می‌شوم تا شاید بفهمم این حرف‌ها را جدی می‌گوید یا به طنز و کنایه، شاید می‌خواهد سر شوخی را باز کند. ... دکتر موسوی طاقتش طاق می‌شود،روی پا می‌ایستد و می‌گوید: «اگر شما اینطور هستید که می‌گویید، پس چرا با کشورهایی مثل چین و کره دشمنی و جنگ کردید؟ آیا کشته شدن آنها هم تقدیرشان بود؟» ... فوجی موتو -استاد دانشگاه حاضر در جلسه- به کمک هیبا کوشا می‌آید. روی پا می‌ایستد و می‌گوید: «قلب این پیرمرد و همه ما مملو از کینه و غم است؛ ولی ما سکوت می‌کنیم و آن را علنی نمی‌کنیم، چون علنی کردن، کینه دشمنی جدیدی تولید می‌کند.» حرف‌های فوچی موتو اعتراف بزرگیست. گمان نمی‌کردم اینقدر زود از لاک خودشان بیرون بیایند و اعتراف کند که این سکوت از ترس است؛ البته اعتراف به ترس، پاسخ به حساب نمی‌آید، بلکه نوعی عذر تراشی است برای فرار از پاسخ دادن. ... هیباکوشا ادامه می‌دهد: «این‌ها حرف‌هایی است که به ما یاد داده‌اند تا بگوییم! ما بمب اتم را دوست داریم؛ چون این بمب اتم بود که به جنگ خاتمه داد!» نمی‌دانم دقیقاً چه چیزی باعث شد هیباکوشا لحنش را عوض کند و چنین اعترافی بکند؛ ولی انگار او با این جمله احساس و درک اصلی مردمش را بازگو می‌کند. جمله آخر هیباکوشا نوعی آبروریزی برای میزبان هم به حساب می‌آید.

هیبا کوشا - بازمانده نود ساله جنایت هیروشیما - ادامه می‌دهد: «ما به سه دلیل از آمریکایی‌ها کینه نداریم و با آنها دشمنی نمی‌کنیم: یکی اینکه آمریکایی‌ها بعد از انفجار بمب به ما کمک کردند تا افراد مجروح را مداوا کنیم؛ هرچند که پول کمک‌هایشان را از ما گرفتند! دوم اینکه ما ژاپنی‌ها معتقدیم باید گذشته را به رودخانه ریخت و فراموش کرد! و. سه اینکه ما بودایی هستیم و بودایی‌ها به تقدیر اعتقاد دارند؛ بنابراین با خودمان گفتیم این تقدیر ما بوده که در چنین روزی به این وسیله کشته بشویم! بنابراین دلیلی ندارد که کینه آمریکایی‌ها را در دل داشته باشیم!» من به چشم‌های تنگ هیباکوشا دقیق می‌شوم تا شاید بفهمم این حرف‌ها را جدی می‌گوید یا به طنز و کنایه، شاید می‌خواهد سر شوخی را باز کند. ... دکتر موسوی طاقتش طاق می‌شود،روی پا می‌ایستد و می‌گوید: «اگر شما اینطور هستید که می‌گویید، پس چرا با کشورهایی مثل چین و کره دشمنی و جنگ کردید؟ آیا کشته شدن آنها هم تقدیرشان بود؟» ... فوجی موتو -استاد دانشگاه حاضر در جلسه- به کمک هیبا کوشا می‌آید. روی پا می‌ایستد و می‌گوید: «قلب این پیرمرد و همه ما مملو از کینه و غم است؛ ولی ما سکوت می‌کنیم و آن را علنی نمی‌کنیم، چون علنی کردن، کینه دشمنی جدیدی تولید می‌کند.» حرف‌های فوچی موتو اعتراف بزرگیست. گمان نمی‌کردم اینقدر زود از لاک خودشان بیرون بیایند و اعتراف کند که این سکوت از ترس است؛ البته اعتراف به ترس، پاسخ به حساب نمی‌آید، بلکه نوعی عذر تراشی است برای فرار از پاسخ دادن. ... هیباکوشا ادامه می‌دهد: «این‌ها حرف‌هایی است که به ما یاد داده‌اند تا بگوییم! ما بمب اتم را دوست داریم؛ چون این بمب اتم بود که به جنگ خاتمه داد!» نمی‌دانم دقیقاً چه چیزی باعث شد هیباکوشا لحنش را عوض کند و چنین اعترافی بکند؛ ولی انگار او با این جمله احساس و درک اصلی مردمش را بازگو می‌کند. جمله آخر هیباکوشا نوعی آبروریزی برای میزبان هم به حساب می‌آید.

3

(0/1000)

نظرات

علی

1403/1/16

نویسنده در سفر به ژاپن هم نمیتونه به آمریکا فکر نکنه!
1

0

با توجه به اینکه این تیم برای همایشی در زمینه جنایت هیروشیما دعوت شدند عملاً فکر نکردن به آمریکا امکان‌پذیر نیست 

0