بریدۀ کتاب

مواجهه با مرگ
بریدۀ کتاب

صفحۀ 372

«نمی‌دانم. ولی نمی توانم ببینم که داری از خودت فرار می‌کنی. من تو را همینجوری که هستی، دوست دارم. ولی خودت خودت را همین جوری که هستی، دوست نداری. سعی می‌کنی کس دیگری باشی و این جوری زندگی‌ات را هدر می‌دهی. چرا سعی نمی‌کنی خودت باشی؟»

«نمی‌دانم. ولی نمی توانم ببینم که داری از خودت فرار می‌کنی. من تو را همینجوری که هستی، دوست دارم. ولی خودت خودت را همین جوری که هستی، دوست نداری. سعی می‌کنی کس دیگری باشی و این جوری زندگی‌ات را هدر می‌دهی. چرا سعی نمی‌کنی خودت باشی؟»

331

25

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.