بریدۀ کتاب

شبح الکساندر ولف
بریدۀ کتاب

صفحۀ 53

آن دهان نیمه‌باز و خندان، دندان‌های مرتب و محکم و لب‌های سرخ، طوفانی در قلبم به پا کرد که فوراً چشم‌هانم را بستم و تمام نیرویم را به کار گرفتم تا آرام و خونسرد روی صندلی خود باقی بمانم.

آن دهان نیمه‌باز و خندان، دندان‌های مرتب و محکم و لب‌های سرخ، طوفانی در قلبم به پا کرد که فوراً چشم‌هانم را بستم و تمام نیرویم را به کار گرفتم تا آرام و خونسرد روی صندلی خود باقی بمانم.

87

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.