بریده‌ای از کتاب قصه کربلا: برش هایی از زندگانی امام حسین (ع) از آغاز تا پرواز اثر مهدی قزلی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 156

زینب به سجاد میگفت: به خدا کسانی می آیند دراین سرزمین (کربلا) برای پدرت نشانه ای می سازند که با گذشت قرن ها محو نمی شود و پای دار می ماند...از هر سو می آیند، برایش عزاداری می کنند و مردهاشان مثل مادر جوان مرده گریه می کنند و ضجه می زنند..(شاید زینب از عاشقی امروز ما می گفت🥲)

زینب به سجاد میگفت: به خدا کسانی می آیند دراین سرزمین (کربلا) برای پدرت نشانه ای می سازند که با گذشت قرن ها محو نمی شود و پای دار می ماند...از هر سو می آیند، برایش عزاداری می کنند و مردهاشان مثل مادر جوان مرده گریه می کنند و ضجه می زنند..(شاید زینب از عاشقی امروز ما می گفت🥲)

6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.