بریده‌ای از کتاب شلتاق: مجموعه ی غزل اثر غلامرضا طریقی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 54

می‌توانستم لباسی سبز بر تن مشرق زمین باشم می‌توانستم گلی کوچک در دل دیوار چین باشم می‌توانستم چنان چون بید در کنار رود بنشینم می‌توانستم چنان چون رود عابری بی سرزمین باشم مثل موسی در دل یک رود با هیاهو راه بگشایم مثل بودا در ته یک باغ عارفی عزلت نشین باشم در همین آن می‌توانستم هم شوم مقتول و هم قاتل بره ای در دام استیصال یا پلنگی در کمین باشم در همین آن می‌توانستم در هزاران کالبد باشم میتوانستم همان باشم می‌توانستم همین باشم

می‌توانستم لباسی سبز بر تن مشرق زمین باشم می‌توانستم گلی کوچک در دل دیوار چین باشم می‌توانستم چنان چون بید در کنار رود بنشینم می‌توانستم چنان چون رود عابری بی سرزمین باشم مثل موسی در دل یک رود با هیاهو راه بگشایم مثل بودا در ته یک باغ عارفی عزلت نشین باشم در همین آن می‌توانستم هم شوم مقتول و هم قاتل بره ای در دام استیصال یا پلنگی در کمین باشم در همین آن می‌توانستم در هزاران کالبد باشم میتوانستم همان باشم می‌توانستم همین باشم

7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.