بریدهای از کتاب راهپیمایی اشک ها اثر مهدی میرکیایی
2 روز پیش
صفحۀ 57
شاهین سیاه را به پایتخت آمریکا بردند تا به عنوان رهبر شورشیها در برابر چشمهای تماشاگران کنجکاو بایستد؛ اما او در برابر سفیدها شروع به سخنرانی کرد:«من هیچ خطایی نکردهام که باعث خجالت یک سرخپوست شوم. من با سفیدهایی جنگیدم که سال به سال، قدم به قدم، با دروغ و فریب جلو میآمدند تا زمینهای ما را از چنگمان بیرون بکشند. اگر یک سرخپوست مثل شما دروغگو باشد، از قبیله اخراج میشود تا گرگها او را بدرند. مردان سفید معلمان بدی هستند. آنها به سرخپوستها لبخند میزنند تا گمراهشان کنند. با سرخپوستها دست میدهند تا فریبشان دهند. آنها مانند مار به میان ما خزیدند و ما را مسموم کردند.»
شاهین سیاه را به پایتخت آمریکا بردند تا به عنوان رهبر شورشیها در برابر چشمهای تماشاگران کنجکاو بایستد؛ اما او در برابر سفیدها شروع به سخنرانی کرد:«من هیچ خطایی نکردهام که باعث خجالت یک سرخپوست شوم. من با سفیدهایی جنگیدم که سال به سال، قدم به قدم، با دروغ و فریب جلو میآمدند تا زمینهای ما را از چنگمان بیرون بکشند. اگر یک سرخپوست مثل شما دروغگو باشد، از قبیله اخراج میشود تا گرگها او را بدرند. مردان سفید معلمان بدی هستند. آنها به سرخپوستها لبخند میزنند تا گمراهشان کنند. با سرخپوستها دست میدهند تا فریبشان دهند. آنها مانند مار به میان ما خزیدند و ما را مسموم کردند.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.