بریده‌ای از کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 247

به دود سیگارش خیره شد.بغض گلویش را می‌فشرد.دلش برای من تنگ شده بود.

به دود سیگارش خیره شد.بغض گلویش را می‌فشرد.دلش برای من تنگ شده بود.

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.