بریدهای از کتاب پاستیل های بنفش اثر صالحه ترابی نوا
1402/11/13
صفحۀ 110
پدر گفت:«جکسون مسئله اینه که زندگی پیچیده ست . اگه همیشه به این شکل باشه، زندگی خوبه.»او خطی خیالی کشید که مرتبا بالا میرفت.«اما در حقیقت زندگی بیشتر شبیه اینه» اینبار خطی کشید که گاه به سمت بالا بود و گاه به سمت پایین که شبیه رشته کوه بود.«فقط باید به تلاش کردن ادامه بدی.» مادر پرسید :«اون ضرب المثل چی بود؟ هفت بار افتادی، هشت بار برخیز؟» پدر گفت:« از جمله های حکیمانه ست که داخل شیرینی های شانس می نویسن. درست همینه.»
پدر گفت:«جکسون مسئله اینه که زندگی پیچیده ست . اگه همیشه به این شکل باشه، زندگی خوبه.»او خطی خیالی کشید که مرتبا بالا میرفت.«اما در حقیقت زندگی بیشتر شبیه اینه» اینبار خطی کشید که گاه به سمت بالا بود و گاه به سمت پایین که شبیه رشته کوه بود.«فقط باید به تلاش کردن ادامه بدی.» مادر پرسید :«اون ضرب المثل چی بود؟ هفت بار افتادی، هشت بار برخیز؟» پدر گفت:« از جمله های حکیمانه ست که داخل شیرینی های شانس می نویسن. درست همینه.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.