بریده‌ای از کتاب تابستان اثر آلبر کامو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 29

تا پیش از سفر به وهران، انسان در حقیقت به درستی نمی‌داند سنگ چیست. در این شهرِ پوشیده از غبار، سنگ پادشاهی می‌کند و آنقدر عزیز است که کاسب‌ها و مغازه‌دارها آن را برای نگه داشتن کاغذها یا فقط برای نمایش در ویترین مغازه‌هایشان می‌گنجانند. در امتداد کوچه‌ها بی‌شک برای نوازش چشم‌هاست که سنگ‌ها را روی هم می‌چینند. یک سال می‌گذرد و سنگ‌ها همانطور دست‌نخورده در کوچه می‌مانند. شعری که در شهرهای دیگر جهان از گیاه سرچشمه می‌گیرد، در وهران در سنگ تجسم می‌یابد.

تا پیش از سفر به وهران، انسان در حقیقت به درستی نمی‌داند سنگ چیست. در این شهرِ پوشیده از غبار، سنگ پادشاهی می‌کند و آنقدر عزیز است که کاسب‌ها و مغازه‌دارها آن را برای نگه داشتن کاغذها یا فقط برای نمایش در ویترین مغازه‌هایشان می‌گنجانند. در امتداد کوچه‌ها بی‌شک برای نوازش چشم‌هاست که سنگ‌ها را روی هم می‌چینند. یک سال می‌گذرد و سنگ‌ها همانطور دست‌نخورده در کوچه می‌مانند. شعری که در شهرهای دیگر جهان از گیاه سرچشمه می‌گیرد، در وهران در سنگ تجسم می‌یابد.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.